skip to main
|
skip to sidebar
۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۷, دوشنبه
خدا گر ز حکمت ببندد دری...
خدا کسی رو که خیلی دوست داشتم ازم گرفت. در ازاش کسی رو بهم داد که بی نهایت عاشقشم! چطور می تونم این محبت بزرگ خدا رو جبران کنم؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
درباره من
متیس
هیچ می دانی چرا چون موج ... در گریز از خویشتن پیوسته می کاهم؟ ... زان که بر این پرده تاریک ... این خاموشی نزدیک ... آنچه می خواهم نمی بینم ... و آنچه می بینم نمی خواهم.
مشاهده نمایه کامل من
آرشیو مطالب
◄
2012
(5)
◄
مارس
(5)
◄
2011
(6)
◄
ژوئن
(1)
◄
مارس
(4)
◄
ژانویهٔ
(1)
▼
2010
(35)
◄
دسامبر
(5)
◄
نوامبر
(3)
◄
اکتبر
(7)
◄
سپتامبر
(3)
◄
اوت
(2)
◄
ژوئن
(1)
▼
مهٔ
(10)
قند و شکرست آن لب و دندان که تو داری ... لبخند بزن...
من از احساس شک کردن به احساس تو بیزارم...
یارم چو قدح به دست گیردبازار بتان شکست گیردهر کس...
باغی آتش گرفته در چشمت، شاه توتی ست پاره ی دهن ات ...
لب وا کن و لب ببند و بگذار به دل یک حسرت تازه... ح...
That's The Way It Is
خدا گر ز حکمت ببندد دری...
عطر تنت رو دوست دارم...
خدایا شکرت...
◄
ژانویهٔ
(4)
◄
2009
(7)
◄
دسامبر
(7)
دوستان
الی
شوالیه
نقطه چین ها
شکوفه اندوه
نم نم بارون
الهه نامقدس
رنگین کمان طلسم شده
Hot & Cold
ندا
همجنس من
نشریه ندا
جستجوی این وبلاگ
دنبال کننده ها
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر